پلی خواهم ساخت از رنگینکمان
به بلندای چارقد مهتاب
و قایقی از جنس حریر
تا سرمای دریا در وجودم رخنه کند
کلبهای خواهم ساخت
از پیچک و یاس
تا که هر لحظه سرمست بویش شوم
و دری از جنس هوا
تا که میزبان هر مهمانی گردد
باغچهای خواهم ساخت
از شعر و غزل
تا زیباییات را به ابیات کشند
و درختی از جنس آیینه میکارم
تا که باد موهایش را در آن شانه کند
قلبی خواهم ساخت از جنس بلور
تا به همه چیز از پشت نقاب شیشهای بنگرد
و دلی از جنس آب
تا تصویرت را همانگونه که هستی به تصویر بکشد
نه پشت آن نقاب کهنهای که پنهان شدهای...
مرجانه کیوانی از قزوین